سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند : خدا چگونه حساب مردم را مى‏رسد با بسیار بودن آنان ؟ فرمود : ] چنانکه روزى شان مى‏دهد با فراوان بودنشان . [ پرسیدند : چگونه حسابشان را مى‏رسد و او را نمى‏بینند ؟ فرمود : ] چنانکه روزى‏شان مى‏دهد و او را نمى‏بینند . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 29  بازدید دیروز: 16   کل بازدیدها: 158416
 
از خودم بدم میاد... - این وبلاگ عنوان نداره
 
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده || نامه های بی پاسخ
تا قیامت در انتظارت
غمنامه
دل نوشته
یاد ایام....
روزهای خوب...
بخاطر ماه...
زمزمه های شبانه...

|| اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || از خودم بدم میاد... - این وبلاگ عنوان نداره
سمیرا
آمدی رفت زدل صبر و قرارم بنشین بنشین تا به خود آید دل زارم بنشین دل و دین بردی و اکنون پی جان آمده ای بنشین تا به تو آن هم بسپارم بنشین

|| لوگوی وبلاگ من || از خودم بدم میاد... - این وبلاگ عنوان نداره

|| لینک دوستان من || خانه متروک
رضا و مهتاب
زندگی با عشق معنی پیدا میکند
**پرنده تنهایی**
ندای شرق
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
تنهایی مرام عشقه
معلم،عشق،دانشجو
غروب سیاه
JUST REAL LOVE
انگشت نما
یادداشتهای پراکنده یک عاشق
ستاره ساحل
مسیر سبز
ع + ش+ ق
سیمین بر
همسفران عشق
گلچیده ها
دلکده اشکان گنجی
کوچه های قلبم
صلیب
تمام زندگی من...

|| لوگوی دوستان من ||















|| اوقات شرعی ||


|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
از خودم بدم میاد...
نویسنده: سمیرا(پنج شنبه 85/8/18 ساعت 10:56 عصر)

 

سلام به دوستان خوبم که در طول این مدت

مرحمت داشتند و به وبلاگ خودشون تشریف می آوردن.

تا به حال توی این وب از خودم چیزی ننوشته بودم...

ولی امشب دلم گرفته........

دلم میخواست با یکی درد دل کنم...

همیشه سعی میکردم خودمو با شعرام معرفی کنم....

ولی خوب،هرکسی توی زندگیش مشکلاتی داره...

تنها خداست که از هرگونه نقصان بدوره...

یه عزیزی  همیشه وقتی باهام صحبت میکرد،از گنگ بودن صحبتهام شاکی بود.

حق داشت....

یه حرفی توی دلمه نمیتونم بگم،هی این شاخه و اون شاخه می پرم.

نمیدونم چیکار کنم....

یه سوال ازتون دارم......

اگه شما به یکی خوبی کنید و لی اون شخص بهتون بدی کنه چیکار میکنید؟

میبخشیدش؟(اگه میبخشیدش، چند بار؟؟؟؟؟؟؟؟)

 

 

 



باتشکر از نظرشما! ( )